۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

bitter woman

 
مرا به تلخي ببخش 
هنوز شيريني آخرين بوسه ي نكرده ات دلم را مي زند 
 


بانوي غم
مرداد 91
*
 photo © Dongyup Shim

بانو نوشت : اين روزا نه اينكه نخوام بنويسم ها ، نه ، نه اينكه نرسم بنويسم ها اصلن اينطور نيست كيبورد و مي بينم ، صفحه ي نيو پست رو باز مي كنم حتي شروع مي كنم به نوشت بعد يه آهنگ مي ذارم و ولو مي شم رو تخت ! نوشته هام تلنبار مي شن تو مغزم و .....دچار روزمرگي شدم ...
براي كانون نوشت : چقدر دلم براي دغدغه هاش و براي استرس هاش تنگ شده ...

۲ نظر:

  1. :-< منم دلم برا کانون تنگ شده :): هم تیاتر هم شعر... برا شب تاصبح نشستنا و کار کردناش... برا دور همی هاش و برا همه چی .... حتی پورعباسی :D

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. برای سعید ش دلم تنگ شده که تا صبح بیدار می موند یه پاور پوینت خوب تحویل می داد ولی با چرت

      حذف