۱۳۹۰ شهریور ۳, پنجشنبه

خائن



روزهاي پيش آهنگ دوستت دارم زمزمه مي كردي در ميان موهايم
و حال
تنفر داري از من
و خائن مي شوم
اما تو خائني كه مرا تنها گذاشتي ! آن هم به خاطر ॥ ( يه آشغال)
كاش نه گذشته اي داشتم و نه آينده اي !!
محو مي شوم از امروز
*
بانو نوشت : ديگه هيچي از اين زندگي نمي خوام هيچي ..... وقتي " تو" نباشي
"او" نوشت: گم شو از زندگي ِ من

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

عطرت



از آخرين همبستري ام زماني نمي گذرد
من و "تو" باز يكي شده ايم ...
-
وقت خواب من در بوي تو غرق مي شوم
و
صبح هنگام باز من مانده ام و آغوشي خالي و اتاقي پر از عطر ِ " تو "
*
بانو نوشت : كاش خستگي هايم را نوازش هايت از بين مي برد.
كلافه نوشت : از دست آدما خيلي كلافه ام ، رابطه هامو محدود مي كنم ، نمي فهمم چرا اسم خودشونو گذاشتن "دوست" بعد ي سر سوزن درك ندارن !
كار نوشت : ديگه اين فيلمبرداري هاي هر شب و اين دير رسيدن هاي شبانه به خونه نا برام نذاشته
تعجب نوشت : در كتيبه ات از عشق حرف زدي و من اين روزا سر درد دارم از بوي خيانت !

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

پدري خيالي



امشب در رويا با "تو " همبستر مي شوم
فردا نافم مي خارد
و هفته ي آينده در خواب كودكي از من متولد مي شود
و كودكم پدري خيالي دارد با نام ِ "تو"
*
بانو نوشت : من يه راز دارم تو دلم ! هر وقت اونقدر دور شديم كه مطمئن شدم ديگه منو پيدا نمي كني ...بهت مي گم
قصار نوشت : میگن وضویِ کسایی که قبض آبشونو ندادن باطله!!!!! کسی نمی دونه حکم اینایی که جانمازشونو با خون دلِ مردم آب می کشن چیه؟؟؟
دلتنگ نوشت : هنوز دلم براي خيلي چيزها تنگ است ... و باز شب ها مي گريم

९०.०५.२१

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

ماهينه



امروز باز ماه از پانزده گذشت
و
باز تب ِ عاشقي ام گل كرد
و گرگينه مي شوم با ماه امشب
مرا درياب
*
بانو نوشت : هنوز گيج و منگم ، چرا زندگي مرا بازي مي دهد اين چنين ! دلم مي خواد تمام شود اين گنگي و مستي ! بيدار شــو بانو !
دلتنگ نوشت : خودت مي داني دلتنگم و حسودي ام مي شود به همه ي كساني كه ثانيه هاي بي من را با تو مي گذرانند ...
تولد نوشت : امروز تولد يه دوست ِ خوب ِ! آرام آرام يك سال ديگر هم قد كشيدي تا به روشني ... كتيبه ميلادت ، زادروزت سبـــ‍ز
ياد آور نوشت براي كتيبه :
چشم هايم را به تو مي دهم !
تو راه را به من نشان بده
و من آزاد مي شوم
حتي بي چ ش م
2/9/2011
حرف نوشت : حرف زياد دارم خيلي زياد ...اما انگار لبانم را دوخته اند !!! بيا و بگشاي اين قفل لبانم را با بوسه اي ...