۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

سوء تفاهم


دچار سوء تفاهم مي شوم

وقتي گوشه ي شالم را به گوشه ي ديگرش وصل مي كني

دچار سوء تفاهم مي شوم

وقتي انگشتانت را بي صدا در ميان موهايم فرو مي كني

دچار سوء تفاهم مي شوم

وقتي مرا از آغوش سرما بيرون مي كشي

.

اي كاش با بوسه اي به تفاهم مي رسيديم

90.11.26
*
بانو نوشت : روال زندگيم داره اونجوري مي شه كه مي خوام ، البته هنوز يه چند ماهي زمان مي خواد تا به ايده آلم برسه ... اما من ايمان دارم..
دوست نوشت : دوستاي خوب دوستيشون رو تو موقعيت هاي خاص ثابت مي كنن ! ممنونم از خيلي از خوبي هاتون
خدا نوشت : مي دونم هستي ! كاش گاهي برام دست تكون بدي از اون بالا...

۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

14 ِ عشق



تنهايي 
زندان
پرانتزي خالي
.
.
اسيري 
گرفتار
بوسه 
اثيري
دست ها 
.
.
14 ِ عشق 
*
بانو نوشت : دارم مي شم همون بانوي غم كه خيلي ها مي شناختن ! تغييرات سريع داره اتفاق مي افته ! باز خاطره نويسي رو جدي شروع كردم با چاشني حس و رو راستي ! خالي مي شم اينجوري ! 
ولنتاين Day : نمي دونم تنهايي يا من رو تو قلبت داري . نمي دونم بايد تبريك بگم يا نه . نمي دونم مي شه شكلات هايي كه فرستادي رو يكي يكي از تو كاغذ در آور و نشست تنهايي خورد يا بايد نگه شون دارم تا سال بعد . ... هر چي كه هست ... انگار براي ِ ما نيست!



۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

شخصي نوشت

نه از دلتنگي مي نويسم 
نه از نبودنت 
از لحظه هاي سخت بودن شايد شعري سرودم 
.
.
.
90.11.22
*
بانو نوشت : دوباره رو آواردم به روز نوشتاي هميشگي ام ... دفتر خاطراتي كه چند ساله تك و توك صفحه هاش پر مي شد حالا قراره پر رنگ تر از هميشه جهت بده به زندگيم ! خيلي ناراحت و افسرده نيستم ... برعكس با دوري و دلتنگي مي سازم !
شخصي نوشت 1 : اين اولين پستي ِ كه مخاطب نداره برا خودم ِ ...شايد هم براي ياد آوري يه جور آلارمه كه يادم بمونه بايد چيكارا بكنم !
... ( سانسور مي شود )