۱۳۹۳ تیر ۲۷, جمعه

عهد شکنی های عمودی



:: خبرگزاری هنر |  آرتنا :: یادداشت هفته


||  سارا حدادی ||

روابط انسانی بر اساس نظریه های جامعه شناسی همیشه در صدر اصلی موضوعات قرار گرفته است , و آنچه آدمی را محدود به بند و قرار داد های مکتوب و شکایت و دادگاه و عدل و عدالت می کند، زیر پا گذاشتن این روابط و این عهدهای لفظی است .
روابط عمومی در حیطه ی تئاتر در کشورمان مبحثی است که به آن هیچ گاه پرداخته نشده و همیشه در سایه ی زرق و برق گروه های نمایشی و رنگ و نور و طراحی صحنه و کارگردانی و بازی های فریبنده ی بازیگران گم شده است .
نمایش های روی صحنه ی این روزهای ایران کم نیستند و هنری همچون تئاتر بیش از پیش در میان مردم ایران جای گرفته و گویی در میان سبد فرهنگی ایرانیان با وجود تغییرات ماهیتی بودجه بندی برای فرهنگ فردی، تئاتر در کنار سینما و کنسرت و تفریحات دیگر جا خوش کرده است .
روابط عمومی در تئاتر ایران اما قصه ای بس طویل دارد که به عنوان عضوی کوچک از این جامعه می بایست مواردی را برای این عزیزان یادآور شوم.
همچنین مبحث هایی چون تهیه کنندگی تئاتر , سمینار های علمی – پژوهشی , تئاتر مستند , جلسات نقد و بررسی نمایش های روی صحنه، انتشار فیلم های نمایش پس از اجرا، ورک شاپ های کوچک و بزرگ و سهل الوصول، ملاقات هنرمندان و برقراری ارتباطی تنگاتنگ برای شناخت هر چه بیشتر بستر جامعه نیز در سطح گسترده ی زندگی نباتی تئاتر ایران مطرح شده است .
آنچه روابط عمومی در ایران، این علم وارداتی که قدمتی بس کوتاه دارد،در این سال ها به زحمت کشان این حیطه می فهماند چیزی جز زیر پا گذاشتن عهد و پیمان و یا حضور در عرصه هایی غیر متعارف و میان برهایی نظیر رابطه سالاری که در شان هنری چون تئاتر نیست بیش نبوده است .
عدم اتکا به شایسته سالاری و کسب مستندات از فعالین حیطه ی روابط عمومی تئاتر، بی توجهی و بی احترامی به گروه های روابط عمومی و تبلیغات، نبودن اتحاد بین گروه های روابط عمومی ِ سازماندهی نشده، این روزها بیش از پیش گریبان گیر آنان شده و باعث بروز معضلاتی نظیر پرداخت نشدن دستمزد های معوقه، تضییع حقوق انسانی، نداشتن امنیت شغلی، حضور افراد ناکارآمد صرف تفریح در این حیطه، دخالت های بیجا بدون داشتن اطلاعات در حیطه ی مسئولیت این قشر، عدم اعتماد به سابقه و تلاششان حضور مافیای فروش و دلالی از این هنر والا , همه و همه نشان از نداشتن صنف و مرجعی قانونی برای این پایه ی اساسی در تئاتر می باشد .
این در شرایطی است كه روابط عمومی بعد از گذشت 50 سال هنوز فاقد یك اساسنامه كه نحوه انتخاب و شرایط مدیران را مشخص كند است و مدیران بر اساس روش معمول و مرسوم رابطه سالاری انتخاب می شوند و این انتخاب بدون توجه به میزان تحصیلات، شخصیت ترغیبی و شاخص های دیگر انجام می شود .
متاسفانه سیستم اداره ی یک گروه نمایشی همچون دیگر سیستم های رایج از شیوه ی منسوخ شده ی «مدیریت عمودی» پیروی می کند؛ به عبارتی اداره ی یک گروه نمایشی از بالا به پایین است و احکام دستوری ارجاع می شود و در مورد تئاتر، انتهای پیکان حکم مستقیم به مدیران روابط عمومی و تبلیغات نمایش بر می گردد.

ساز کار های نهادینه شده برای این گروه هیچ گاه مورد استفاده قرار نمی گیرد، هر چند بهتر است بگویم به عبارتی هیچ ساز و کاری جز توافقاتی کلامی بین این افراد به صورت رسمی نهادینه نشده و به عنوان مرکز همکنشی اجتماعی یک نمایش و یکی از اساسی ترین رکن برای جذب تماشاگر، معرفی اثر به هنرمندان و علاقه مندان تئاتر و البته مهم تر از هر چیز افزودن تئاتر به سبد فرهنگی خانوار با تبلیغات اصولی و برنامه ریزی شده هیچ تلاشی برای رسیدگی به وضع این قشر نمی شود .

در پایان کلام کوتاه می کنم و از مسئولین ذی ربط نظیر مرکز هنرهای نمایشی، خانه تئاتر و البته کارگردانان تئاتر که به صورت حرفه ای به این شغل نگاه می کنند نه آنان که به خاطر پر کردن سالنشان دست به هر کاری می زنند و در نهایت با بی توجهی جواب تلفن های گروه ِ روابط عمومی و تبلیغات را در پایان پروژه یا نمی دهند یا با سردی می گویند:"مگر تو برای ما کاری کرده ای "  و ... که به صورت مستقیم و غیر مستقیم با این قشر سر و کار دارند، تلاشی برای بقای این قشر به صورت حرفه ای بکشند، آنچه در صورت عدم بقای این گروه نصیب کارگردانان غیر حرفه ای و مدعی می شود عدم بقای خودشان است .

بانو نوشت : باز می نویسم ....

۱۳۹۲ آبان ۲۱, سه‌شنبه

محرمانه نوشت - 2 sale



از حالا شروع می کنم
همین حالایی که " تو " رفته ای ،  باز نگــــرد
" من " خاطراتمان را به حراج گذاشته ام

چهارهزار و هفتصد و بیست و پنج
یک
چهارهزار و هفتصد و بیست و پنج
دو
چهارهزار و هفتصد و بیست و پنج
سه
.
.
.
فروخته شد .

× بانو ×
92.08.21

عقیدتی نوشت : دلم گرفته ... لابد مال ِ این روزاست ... خیلی خسته ام ... انگار منم دلم می خواد بخوابم مث ِ ... غمش با غم های دیگه فرق داره
موزیک نوشت : باید گوشش داد .... من تو را می جویم

۱۳۹۲ مهر ۱۹, جمعه

آخـــــرین


آخرین خاطره از تو عکسی است که در آن تکیه گاهم تار می شود
و جشن بودنت در کنار من تاریک 
.
.
.
شمع هایی برایت تا صبح روشن می گذارم 
تا راه ِ آغوشم را گم نکنی 

~ بانوی غم ~
92.07.17


۱۳۹۲ مرداد ۱۸, جمعه

تمام ِ من



ماه ِ من از این شهر رفته است ماه ها
حالا با چه بشکنم این روزه را
 درست وقتی در آسمان ها با هیچ تلسکوپی تو را ندیده اند
.
.
.
عید ِ من
سکوی پرتابی است به بلندای آسمان
برای دیدنــــــت

× بانو ×
92.05.18
photo by pooria safara 
*
بانو نوشت : وقتی داری تمام تلاشتو می کنی فراموش کنی روزهای گذشته رو
تئاتر نوشت : درمان ِ درمان ِ درمان ِ این تئاتر ......
تبلیغات نوشت : ‫#‏سیندرلا‬ به زودی در صحن اصلی تئاتر شهر

۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

عشق هزینه دارد ، عشق درد دارد ، عشـــــق عشق است .



دوست داریم همه ی قصه ها را کش بدیم ، دوست داریم ته داستان های بی انتها رو ادامه بدیم ، دوست داریم شازده کوچولو به گلش برسه ، دوست داریم جودی آبوت با بابا لنگ دراز هر چه سریع تر به هم برسن ، دلمون می خواد گل ِ بره توی دروازه ِ و سوباسا قهرمان ِ قصه باشه ، ولی خب زندگی همیشه اینقدر دوست داشتنی نیست ....

بگذاریم در کوه ها بمانند ، بگذاریم آرام بگیرند ، بگذاریم جایی که دوستش داشتند آرام بگیرند ....

عشق هزینه دارد ، عشق درد دارد ، عشـــــق عشق است .

× بانو ×

یکم مرداد ماه گرم 92 

بانو نوشت : این میگرن ِ لعنتی از فروردین با من  ِ .... ول کن برو خونه تون
موسیقی نوشت : بچه که بودم از صدای کمانچه می ترسیدم ، حالا عاشقش شدم ، هیچیم آدمی زادی نیست ... " تو که نازنده بالا دلربایی


۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

my life without glasses



میدان آزادی ، تنها  یک دور برگردان بزرگ به خانه ی من است
و بزرگی اش به تلخی یک خداحافظی تمام می شود

عینکم را بر می دارم
راه خانه دور می شود
.
" عینکم باش "

~ بانــــ ـــ و ~

92.04.27

۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه

این ایرانی های بخشنده و بزرگوار

من جز ِ معدود جوانانی هستم که توانستم در سن ِ 15 سالگی رای بدهم ! بله 15 سالگی ، همان دوره ای که که برای بالا بردن ِ مشارکت ِ مردمی سن ِ رای دادن را پایین آوردند و من به عنوان رای اولی انتخابی جز " مصطفی معین " به عنوان اصلاح طلب نداشتم ، دردناک است وقتی کاندیدای مورد ِ نظرت به دور ِ دوم هم نمی آید ، در دور دوم هم از بد و بدتر " هاشمی رفسنجانی " تنها انتخابی بود که می توانستم داشته باشم !
رای ِ اولی بودنم با شکستی دردناک به پایان رسید ، و کسی رئیس جمهور شد که من نمی شناختمش و نمی خواستمش ! " و نمی خواهمش "
4 سال گذشت ، 1388 س ب ز ، من 19 ساله شدم و این بار با جسارت بیشتری برای آنچه می خواستم در کنار خیلی از هم عقیده هایم تلاش کردیم ، فریاد زدم ، از سالن حجاب و زنجیر سبز ِ انسانی و گاز اشک آور و باتوم و صدای ِ ترسناک ِ گلوله و 30 ام و در نهایت این همه تلاش ِ هم عقیده هایم و من و آنانی که حالا نیستند " فقط جای رفیق هامون که نیستن خالیه " ....
و دومین دوره ی رای دادنم با شکستی رو به رو شد که تهش تغییری به چشم می خورد ، تغییر به آگاهی ، به امیدوار بودن به تلاش به مطالعه ی بیشتر ، به ...
1392 ، موج ِ بنفش ، من دودل ، درگیر ِ موج رای دادن و ندادن ها ، و روز ِ انتخابات شناسنامه به دست از خونه زدم بیرون ، و در نهایت با تصمیم ِ رای " ندادن " به خانه برگشتم ، نمی دونم درست بود تصمیمم یا نه ، هر چند ساعت 12 کمی پشیمون شدم ولی الان خوشحالم که رای ندادم و اصلا احساس ِ پشیمانی ندارم ، حس ِ نمی شه کاریش کرد ...
برخی از شبکه های تلویزیونی خارجی پیش از انتخابات مدعی بودند مردم باید تحریم کنند و رای ندهند ، همون شبکه و همان تحلیل گر شب ِ اعلام نتایج ( دیشب ) با صدای رسا و شادان می گفت مردم راه ِ مبارزه را از طریق ِ حضور پای صندوق های رای پیدا کردند و این همان چیزی است که ما تاکید می کردیم !!! :| اینجاست مطمئن می شویم همیشه مشتی نون به نرخ روز خور وجود دارند !
دیشب از میدان ونک به سمت ِ خانه خوشحالی و بوق زدن های مردم در خیابان و ترافیک آنقدر دلچسب بود که حتی من که رای ندادم با مردمی که از کنارم رد می شدند و شادی می کردند شاد بودم ، هر چند شب داشتم به کشته شده های 88 فکر می کردم و دلم می خواست حکومتمان آنقدر با " تدبیر " بود که این جوانان هنوز هم بودند و در کنار ِ بقیه و شادی می کردند .
بله من تحریم کردم انتخابات را ، چون نه حسن روحانی و نه بقیه را قبول نتوانستم بکنم حتی تا دقایق آخر ! البته " تحریم " برای حس ِ من واژه ی خوبی نیست ، من تصمیم نگرفتم ! ولی برای رای ندادن کسی را ترغیب نکردم .
اما دکتر حسن روحانی ، وکیل ِ مردم ، رئیس جمهور ِ منتخب ِ 18میلیون 613 هزار 329 نفر ،چیزی که از تو می خواهند در یک کلمه ی کوتاه ِ 5 حرفی خلاصه می شود " آ ز ا د ی " ، آزادی بیان ، آزادی زندانیان ِ سیاسی ، آزادی و استقلال ِ اقتصادی ، آزادی هسته ای ، آزادی روابط ِ بین المللی است ... کلمه ای که از زمان انقلاب 57 " استقلال آزادی جمهوری اسلامی - ایرانی " بیان شده بود و مدام پشت گوش انداخته شد .
من رای ندادم و نمی توانم مدعی باشم در خصوص ِ نتیجه ی انتخابات و نیستم ! اما به عنوان کسی که حالا با بخشش مردم ِ ایران بعد از آن همه خفقان و کشت و کشتار ، بعد از آن همه درد و رنج ، و فشار اقتصادی و بی هویت شدن ِ هویت ِ ایرانی مان رئیس جمهور شدی مطالباتی دارم ، می خواهم به مردمی که این چنین بخشنده تو را رئیس جمهور کرده اند احترام بگذاری و به قول هایت وفا کنی ... وفـــــا کن ....
و در پایان رئیس جمهور من در این 4 سال آتی ، همچون 4 سال ِ گذشته ، کسی نیست جز مرد ِ اسفند، " میر حسین " که به نقل Masih Alinejad ژورنالیست ِ دوست داشتنی ام رئیس جمهوری که مردم او را با نام ِ کوچک صدا می کنند ...
امیدوارم (( دولت بعدی دولت عقانیت، دولت استفاده از کارشناسان و نهادهایی هست که این مردم با پایمردی خودشون فولان، نه یک دولت رمالی و کف بینی )) باشد .

" توی سینه اش جــــان جــــان جــــان .... یه جنگل ستاره ، ای جان ، یه جنگل ستاره داره"
پ . ن :  ممنونم از :
1. کسانی که به روحانی رای دادن که این شادی نصیب ِ مردم بشه !
2. کسانی که طرفدار ِ عارف بودند و از روحانی حمایت کردند.
3. کسانی که برای شکستن ِ رای جلیلی ها به قالیباف و رضایی و ولایتی و غرضی رای دادند .
4. کسانی که رای ندادند ولی ادب را نگه داشتند و توهین نکردند به عزیزانی که رای دادند .
و در نهایت
5. کسانی که رای دادند و به کسانی که رای ندادند احترام گذاشتند .

× بانوی غم × 1392.03.26 ×