
صف طويل اتوبوس ، صداي گاه و بي گاه بوقي
مرا از روياهاي دورم ، دورتر مي كند
چه شگفت انگيزند آدم ها!!
چه غريبند نفس ها !!
و چه پر فريادند سكوت ها !!
آرام آرام بي حس مي شوم در ميان دودهايي كه مرا در آغوش مي كشند . . .
حس زيبايي دارد گم شدن در ميان روياها . . .
به عبور گذر خاطره اي فكر مي كنم كه لنگان لنگان خود را از ميان صف اتوبوس به ذهن آشفته ي من رسانده. . .
خاطراتت از خودت وفادار تر است. . .
بي صدا گاهي سر مي زند
و
سوار بر اتوبوسي مي رود
بانوي غم
88.04.30
خاطراتت از خودت وفادارترند
پاسخحذفحس و حال و فضا در اين قطعه شعر به خوبي ترسيم شده .موفق باشي .
منتظر سکوت می مونم
پاسخحذفبعد، شیرجه میزنم توی باد و می رم
می رم و می رم
اونقدر که این روح خورد شده دوباره سرحال بیاد و تازه بشه
مث ققنوسی که . . .
و این شاید مرگ یک رویا باشه
اصولا ً خاطره جماعت موجود گیریه دوست گلم. هر وقت بیاد سراغت گریبانگیرت میشه، اونم دو دستی! چه از نوع خوبش چه از نوع بدش.
پاسخحذفخلاصه اینکه خیلی خوب نوشتی دوستم (:
راستی کلی سر تصور جنابعالی تو لباس قرمز و دامن راه راه زرد و سفید اونم به حالت آویزون از اتوبوس خندیدم (عکس رو میگم!) D:
عجیب و غریب
پاسخحذفلحظه ی دیدنت هنوز خاطرم هست . . .
لحظه ی اولین احساس دست گرمت . . .
آمدنت کند و رفتنت سریع بود . . .
سلامت عجیب
شنیدن خدا حافظت با صدای دوستت برایم دلنشین . . .
خداحافظت غریب بود . . .
حال که فرصت ندادی صدایت را بشنوم تو صدایم را بشنو...
صدای قلبم را
برای اولین بار می گویم...
دوستت نداشتم...
دوستت داشتم...
دوستت نداشتم...
عاشقت شدم ....!
چه دیر است...
----------------------------------
تقدیم به دوستی که 5 مرداد رفت ... بی خداحافظ... سفری طولانی به آنسوی دنیا !
امان از این خاطرات
پاسخحذفچه تلخ و چه ماندگارند
زندگی شهد گلی است که زنبور زمان می خوردش آنچه می ماند عسل خاطره هاست
پاسخحذفو كاش ميدانستي كخ چقدر دوستت دارم
پاسخحذفو كاش ميدانستي كه چقدر دوستت دارم
پاسخحذف