
تــ نها نشسته ام ....
قهوه ي تلخم را مي نوشم
و سيگاري مي كشم
هيچ كس مرا به ياد نمي اورد
اين همه آدم
روي اين كهكشان به اين بزرگي
و
من
حتي
آرزوي كسي چون تو نيستم
بــ يراهه رفته بودي
آن روز
دستت را گرفتم و كشيدم
اما زين بعد همه ي عمر را به بيراهه رفتي
و ديگر هيچ اگر خوب باشد روزگارمان
صبحي طلوع كند و تو من نباشيم
و ديگر هيچ
بانوي غم
03.05.88
قهوه ي تلخم را مي نوشم
و سيگاري مي كشم
هيچ كس مرا به ياد نمي اورد
اين همه آدم
روي اين كهكشان به اين بزرگي
و
من
حتي
آرزوي كسي چون تو نيستم
بــ يراهه رفته بودي
آن روز
دستت را گرفتم و كشيدم
اما زين بعد همه ي عمر را به بيراهه رفتي
و ديگر هيچ اگر خوب باشد روزگارمان
صبحي طلوع كند و تو من نباشيم
و ديگر هيچ
بانوي غم
03.05.88
سلام دوست خوبم
پاسخحذفخیلی زیبا و سرشار از احساس بود
همه توی زندگی یه همچین دوران های دارن
گاهی دلم برای گریه کردن هم تنگ میشه
با درود و سپاس فراوان : شهرام
از توی این شعر به بیراهه که رسیدم یاد این شعر افتادم
پاسخحذفپشت پلک های من
بیراهه ای است
که تا چشم می گذارم
هستی مرا به خود باز می رباید
سایه های زندگی مرا به آب می ریزد
و خیال آشوبِ ذهنم را خراب می سازد
***
به بیراهه همیشه
سیمای زنی را می بینم
که خیال آلوده نشسته به خلوت محراب
موجها پس می زند به دست
سایه ها خط می کشد به ناز
لبخند می زند به من
آغشته به فکرهای دور دست می شود
زمزمه ای آرام می سازد
و در التهاب تب، ـ
پارچه ای را به نم خیال کشیده،ـ
می نهد به گوشه پیشانی و باز
به ابرهای محال هذیان، غرقه می شود
و به کرشمه ای پنهانی
خراب خیالم را باز می سازد…باز می سازد
***
چشمهایم را می بندم
به بیراهه می شوم
سیمای زنی است
چشم بر هم نهاده و تب آلوده
و پشت پلکهایش
بیراهه ای
.
.
.
.
http://takhtesiyah.wordpress.com/2009/05/14/%d9%be%d8%b4%d8%aa-%d9%be%d9%84%da%a9-%d9%87%d8%a7%db%8c%d8%b4/
سلام عزیزم
پاسخحذفبسیار زیبا و لطیف بود
من از این قسمت خیلی خوشم اومد :
"و من حتي آرزوي كسي چون تو نيستم"
عالی
ٌWoW! ایده ی شکل گیری «"تب" و دیگر هیچ» واقعا ً غافلگیرکننده بود و عالی! آفرین دوستم (:
پاسخحذفزیبا بود و نشأت گرفته از حال و روزمان. توی این روزای سخت تابستون که طاقتفرساییش به زمستون میمونه و خفقانش به طوفان و گرفتهگیش به جهنم، این بیان، جزو بهترینهاست
پاسخحذفاین روز ها که بگذرن، روزهایی میان که اونا هم میگذرن و بعدش روزهایی میان که اونا هم می گذرن
پاسخحذفبعدش روز هایی میان که شاید چیزهایی بیشتر و بهتر از گذر روزها واسه فکر کردن و تجربه کردن و نوشتن داشته باشن
.
.
.
.
.
.
ولی خب اونا هم می گذرن
تهنها چیزی که می مونه : فراموش شدنه ...
به دستور اماکن محترم کشیدن سیگار در این کافه اکیدا ممنوع می باشد .
پاسخحذفنبینم نا امید باشی
پاسخحذفامید داشته باش و روزهای خوب
مثبت فکر کن تا مثبت اتفاق بیفته
خوب ؟
سیگار خوب نیست . واسه سلامتی ضرر داره
پاسخحذففوق العاده بود
پاسخحذفهم ایده "تب و دیگر هیچ" و هم "و من حتي آرزوي كسي چون تو نيستم"