۱۳۸۸ تیر ۱۳, شنبه

لبخند مخملي


لبخندي مخملين و كشداري صورتش را پر كرده بود

او مي خنديد و نمي دانست

در دلم تلاوت اشك بر پاست

لطفا گاهي خودم باشم

خودم....خودم

خ و د م را گم كرده ام

ببين زير شيرواني خانه ي دلت را

شايد در ميان شكوفه هاي نشكفته اي جا مانده باشم

گاهي بخند ...گاهي هم پوزخند بزن

خودت باش....گــــــــم نشو در ميان فريب

ص
ا
د
ق

همچون هيچ گاه

بانوي غم

88.04.13

۲ نظر:

  1. این رو دوست دارم. از حال و هوای سنگین چند تا پست آخرت کمی به دوره. منو سوق نمیده به خودزنی :) ممنون از هر کسی و هر چیزی که باعث شده این روزا حالت کمی بهتر باشه :D

    پاسخحذف
  2. سلام
    خوشحالیم که تصادفا دوچرخه را پیدا کردی
    بچه های دوچرخه هم بچه های اآن و هم بچه های قدیمی که از همان اولین شماره دوچرخه با دوچرخه شروع کرده اند اینجل دور هم جمع شده اند.خوشحال می شویم که با ما باشی
    به من ای میل یزن
    Ali.morsali@gmail.com

    پاسخحذف