۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

فرشته ي بي بال



فرشته با بال شكسته راه خانه در پيش گرفت
دلتنگي اين بار دلتنگ ترش كرده بود
بال هايي داشت براي پرواز تا به او
او بال هايش اين روز ، اين بار ، اين لحظه
گم شده
در ميان ياد هاي گذشته .....
...درميان ديدگان او
فرشته ي كوچك غم مخور
بي بال هم روزكي را مي توان سر كرد.....
اما پرواز تا به او امكان ناپذير خواهد بود
اين را بايد درك كني
اما من با چشم دل پرواز از سر مي گيرم
با رويا قدم مي زنم
و
با قلمم اشك مي ريزم
و اما
در سكوتت خواهم مرد
بانوي غم
88.04.06

۱ نظر: