۱۳۹۱ آبان ۱۶, سه‌شنبه

ونيز ِ ما

مي شود شبي از همان شب هاي سرد ِ ژنو


دستم را بگيري

و مرا به همان كافه ي هميشگي ببري

تو چاي طعم دار بنوشي

و

من شراب سرخ مزه مزه كنم

تا خود ِ صبح در شهر گم شويم

-بانو -
1391.08.16
*
پي نوشت : پست تقديمي است
بانو نوشت : واقعه ي دوست شايسته ي هر كسي نيست ، حتي شما دوست ِ عزيز



۲ نظر: