۱۳۹۱ شهریور ۱۵, چهارشنبه

صدای خنده ات



خیلی عجیب تر از اونی که فکر می کردم شروع شد ، بدون اینکه وقت بشه احتی وقت خداحافظی پیدا کنیم ، ازت جدا شدم ، حتی وقت نشد درست و حسابی ببینمت ، مث یه طلسم دور افتادیم از هم .
خیلی زودتر از اونی که فکر می کردم پانزدهم شد و وقت رفتن ، همون پانزده امی که یه روزایی برای اومدنش ثانیه شماری می کردم امروز آرزو می کردم اصلا نیاد . از اون روزاست که دلم می خواد برم تو اتاقم ، موزیک و زیاد کنم و با تک ضرب های گیتار الکترونیک پاسپورت و بلیط و پاره کنم و چمدون و از پنجره پرت کنم پایین .
من ، با یه گوشی موبایل نیمه خواب که منتظر آخرین حرفات شد ... هر چند سکوت رو ترجیح دادی ، صدای خنده ات وقتی درست چند ساعت قبل رفتن به فرودگاه تو همین گوشی تلفن پیچید منو برد به روزای خوبی که می شد داشت و نساختیم ... 
اضافه بار ، خستگی ، چمدون های سنگین ، سینه ای که  یه حفره توش خالی می شه از دلتنگی ، دلهره ی نداشتنت ، راهرو های طولانی تا رفتن به تمام ِ بودنت ، صدای ِ بلند ِ دور شدن ، ترس از سقوط ، زنگی که به صدا در نیومد و  ... پرواز ... خداحافظی با صدای خنده ات در ساعات آخر و سوالی که پرسیدی :
- " سارا چرا صدات اینجوری ِ ؟"
+  " هیچی نیست ، فقط خسته ام ... یه کم گریه باید .... "
آخرین س م س ها از یه دوست و شوخی هاش که تلاش می کنه شاید منو بخندونه و صدای خنده ی تو ... و تمام .
الان که دارم می نویسم تو هواپیما نشستم و به یه موزیک ِ متفاوت گوش می دم bear .... mikis theodor و یه بچه ی کوچولو سرشو گذاشته بود روی شونه ام اما الان تقریبا روی لپ تاپ ولو شده و آب دهنش آویزون شده و خوابش برده ، مامانش هم داره تو راهرو های هواپیما راه می ره بی هدف ، نمی دونم چرا ! عکسایی که روز آخر چاپ کردم رو نگاه می کنم اما باز انگار نه انگار که این بغض می خواد بشکنه ، گلو درد گرفتم . نمی دونم از دوری صدای خنده هات ِ یا تغییر آب و هوا و یا ... ب  غ  ض
***
بیش از سه ساعت تو فرودگاه استانبول معطل شدم ، خسته روی زمین ولو شدم چون همه ی صندلی ها پر شده ، لپ تاپ و باز کردم و می نویسم ، نه اینکه از کاغذ و خودکار فراری باشم نه ، چون همه رو فرستادن تو قسمت بار ، دلم می خواست برم بگم ببخشید مستر می شه یه دقیقه چمدون منو در بیارید می خوام یه ورق کاغذ از دفتری که تازه برام خریدند بکنم و روش بنویسم چقدر دلم برای صدای خنده اش تنگ شده و بذار بمونه تو سالن بزرگ ِ این فرودگاه لعنتی ، شاید یه روزی گذرش به اینجا بیفته و بفهمه چقدر دلم .... 
بلاخره دارم از این فرودگاه لعنتی می رم ، بعد ِ سه تا لیوان قهوه ی تلخ ، چیزی که وقتی مغزم پره فقط این فنجون هاست که باعث می شه از چرندیات نوشتن نجات پیدا کنم هر چند انگار فایده نداشته و من همچنان دارم روی کیبورد قدم می زنم . این فرودگاه رو درست وقتی ترک می کنم که با یه آفریقایی آشنا شدم و متاسفانه مقسد ش به سمت ناکجاآبادی ِ که اسمش رو هم تا حالا نشنیدم !
***
اینجا ژنو ... و من از اینکه تو این پرواز فقط به مانیتور ِ خالی جلوم نگاه کردم اصلن پشیمون نیستم ، چون هر چند برای خیلی ها یه مانیتور خالی ِ برای من یه تصویر نا مفهوم از چشمانت ِ وقتی که می خندی ....
بانوی غم
91.06.15
*
Insomnia: دو شب بیخوابی ...تا کی دووم می آرم  …
برای خنده هایت : اینکه درست چند ساعت قبل رفتنم صدای خنده ات از این گوشی تلفن ِ نیمه خواب پخش بشه می تونه بشه یه دلیل برای تحمل کردن دوریت ....
برای پسرم نوشت : مامان رفته مسافرت ، اگه با دوستات قراره از خونه مراقبت کنی ، خوب مراقبت کن J))))

۸ نظر:

  1. اینکه صبح پاشی ببینی مامان خونه نباشه اولش خوشحال کننده هست زنگ میزنی همه رفیقات میریزن خونه.
    حتی ناهار رو هم میشه رفت بیرون خورد
    ولی شب بالاخره هرجا باشی باید بیایی خونه
    اون وقت هس که می فهمی ...
    -----------
    از خونه محافظت میکنم مثل وقتی که هستی

    راستی لکه بعضی چیزها پاک نشد . ببخشید دیگه
    :*

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. از تجربه ها باید استفاده کرد ... نبودن ِ مادر می تونه یه تجربه ی بزرگ باشه :) استفاده کن
      مامان دلش برات تنگ می شه ولی استفاده کن از نبودنش
      --
      مث وقتی که هستم که فاجعه اس ! بهتر مراقبت کن

      با آب سرد بشور پاک می شه :)))

      حذف

    2. ...
      ----
      نه بابا تمیز ِهس ، دیشب با حسین کلی سابیدیم فرش ها رو :دی
      یکم رنگ فرش ها تغیر کرده همش :دی

      حذف
    3. تمیز کاری نکنن :)))
      بذار خودم می ام

      حذف
    4. دلم میخواددددد بیایی خونه رو ببینی
      فقط قول بده دعوا نکنی :دی

      حذف

  2. لپ تاپ رو حتما خاک مال کن بعد بیار تهران :))
    اون لپ تاپ برا بازی من بوداااااا :(((
    وایتکس هم بزن بهش

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یه کم آب دهن ِ نی نی ِ همش :)))

      حذف
    2. اب دهان کفار نجس میباشد :دی

      :دی
      پس چرا من بچه بودم همش گیر میدادی به اینکه اب دهنم آویزون بود :|

      حذف