۱۳۹۰ دی ۲۷, سه‌شنبه

فرار نكن


نه تو يوسفي
و نه من زليخا
براي لحظه اي حرف زدن از من فرارنكن
براي گفتن .... نه براي چشم در چشم شدن با من فرار نكن
بگذار يكبار چشمان قهوه ايت حرف هايم را پاره كنند
.
.
پيراهنت

90.10.27
بانوي غم
*
بانو نوشت : دوست داشتن يه طرفه خيلي چيز بدي ِ / مث كمر درد و درد رگ ِ سياتيك .... / مث ناراحتي اعصاب و قرص لرازپام ... / نصيب هيچ كس نشه ...
تبريك نوشت : اصغر فرهادي ...به جدايي نادر از سيمينت ، به خنده هايت ... به جايزه ات ... نـــــــــوش
براي دوست نوشت : خيلي از دوستام چرا خيلي وقته آپ نمي كنن !؟!؟‌:(
براي ايرج نوشت : چرا وبلاگ نداري تو آخه ... آدم مي خواد شعرات و بخونه پير مي شه با اين سرعت تو فيس بوك !

۲ نظر:

  1. بانو بسیار خوب مینویسد ...
    اما بسیار ... تلخ و خسته و ...
    هی ..

    پاسخحذف
  2. با نظر ناشناس موافقم ! اینکه بانو بسیار بسیار خوب می نویسد ، اما تلخ ...
    شاید خودت آخرش دلیل این تلخی رو گفتی . امیدوارم این روزایی که برات سخت شده ، به بهترین شکل تموم بشه و اثرات مثبتی تو زندگیت بذاره .


    جدا قلمت زیباست ، تشبیهاتت ، عباراتت ، آرایه های ادبی و ... ، کاش این لباس زیبا ، حداقل برای تنوع هم که شده بر اندام دیگری می نشست که اینقدر تلخ و گس نباشد ، اگرچه وبلاگ برای ماها ، خیلی وقت ها بهترین شنونده ایه که حرف های تلخمون رو بشنوه و اعتراضی نکنه . این ها هم که من گفتم در حکم اعتراض نبود ، بلکه بیشتر تعریف بود . هرطور که دوست داری بنویس ، ما که می خونیم !

    پاسخحذف