۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

شكلات تلخ

شكلات تلخ
نسكافه اي داغ
و سيگاري خاموش
و فندكي كه باز آتيش نمي شه
آهنگي كه دوسش ندارم
سازي كه كوك نمي شه
تلفني كه زنگ نمي خوره
.
و تو كه دوري از من
*
90.10.24
بانوي غم
*
بانو نوشت : صد بار امروز تلفن رو برداشتم تا بهت زنگ بزنم اما باز گذاشتمش كنار... چِه مرگم شده...!
روز نوشت :بعد از يك روز كسل تلفن زنگ مي خورد ... بي حال به طرفش مي رم ، مامان نشسته و داره از دور نگاه مي كنه ببينه عكس كي مي افته !عكس توست ! اروم از جام پا مي شم و روانه ي اتاقم مي شم . .. يه الو ي اروم و دلم هري ميريزه !
باورم نميشه بهم زنگ زدي ... اونم بعد اين روزاي سرد و خاموش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر