۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

لمس انگشتانت



انگشتان گره كرده ات دستمانم را از آن خود مي كند
اما در دلت تشويش رويايي ديگر جوانه مي زند
و من
گيج و سر درگم
مي خندم به خود
...
و بازي چشمان و نگاهت ...
مرا بيشتر چشم انتظار بوسه اي مگذار
*
بانو نوشت : غمگينم ...غمگين مرگ يك پرنده ي سفيد بال ... ! نهال ...يادت جوانه مي زند...رشد مي كند در من و نهالي دوباره سر بر مي آورد از خاك
دروغ نوشت : ديگه نمي دونم چي راسته چي درو ...حتي خودم شدم تصوري دروغي در خودم
حس نوشت : چقدر احساسات آدمي چيز عجيبي است !!! هنوز حس هاي شناخته نشده اي در من هست ...مرا كشف كن.
نيمه نوشت: چرا نيمه ي ماه از راه نمي رسد !؟!؟ من ياد خاطراتم زودتر از موعد زنده شده !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر