۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

طولاني ترين شب ِ نبود تو !



















روياي كوتاه يك شب با اميد فردا
و ديروز برايم ترا رقم زده
و امروز و همين امشب طولاني ترين شب ِ سال است بي تو و با حضور ِ تو
و حافظ نيز برايم فرياد مي زند عاشقي را
و تا سحر گاه خوابيدم ...يك خوابزده ي بيدار .... !
در گذرگاه زمان خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود میگذرد
عشقها می میرند !!!
رنگ ها ، رنگ مي بازند و رنگ دگر می گیرند
و فقط تو مي ماني و من و كوله باري از خاطره
که چه شیرین و چه تلخ
دست نخورنده به جا می ماند
*
بانو نوشت : كم حوصله شدم و كلافه ! كاش اين سحرگاه نزديك زود بيايد و ......!!!!
براي " او " نوشت : امشب باز شب ِ يلدايي است ! طولاني تر از هر شب ِ يلدايي ، بي تو

۱۱ نظر:

  1. وای... عجب هندونه ای
    اینقدر قشنگه که دل آدم نمیاد بخوردش

    شب یلدا هر چقدر هم بلند باشد برای بیان عشق کافی نیست.
    آیا می توان عشق را با الفاظ بیان کرد. حتی با دریای عشق دیوان حافظ !

    ولی گاهی میتوان عشق را با یک نگاه بیان کرد.

    عشق موجود(!) غریبی ست...

    پاسخحذف
  2. ***

    روزهاست که روزها همه شب یلدایند و شب ها را از بی خوابی برای دلخوشی چشم هایم هم که شده با نور لامپ کم مصرفی که بی تفاوت به سقف اتاقم آویزان گشته روشن می کنم . لامپی که انقدر بی انرزی و بی تفاوت است که برای نور افکنی اش خیلی به برق هم نیاز ندارد . اما دل من دیگر بچه نیست مدت زیادی هم نیست که بزرگ شده ، اما خوب تفاوت آفتاب و چراغ کم مصرف را می فهمد .
    اما دلم گناهش چیست ؟ پلک هایم با هم قهر کرده اند و قرار گذاشته اند تا تو نیایی با هم آشتی نکنند ، تا آن روز دلم بارانی است ، چشم هایم خیس ، قلبم آفتاب سوخته !


    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  3. آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
    بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
    اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
    وانگه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
    دلبر که جان فرسود ازو کام دلم نگشود ازو
    نومد نتوان بود از او باشد که دلداری کند
    .
    .
    .
    این از فال شب یلدای ما

    پاسخحذف
  4. درسته طولانیه و بلاخره تموم میشه و منم جوجه هامو شمردم و خیالم راحته ! تو فکر سرمای زمستون و هراس از یخ زدگی و لیز خوردن

    پاسخحذف
  5. چه قشنگ بود ..

    نثر اول هم کار خودت بود ؟

    پاسخحذف
  6. یلدا را بخشیدم
    به روز اول دی ماه
    به سردی دستان من
    به رنگ شعر های تو
    به چهار زنگ ساعت
    در کافه ای تاریک و پردود
    در خیابان های خاطرات با تو
    برگرد
    ای سال گذشته
    برگرد
    ای لحظه ی دیدار

    پاسخحذف
  7. مهم شروعی بود! هرچند بی خبر باشی .....
    این وبلاگ رو ببین و شاید نظری داشته باشی!
    http://negahivahshi.wordpress.com

    پاسخحذف
  8. همه شب های من بی تو شده شب ِ یلدا

    پاسخحذف
  9. تو میدانی که بینهایت ها نمی میرند
    بینهایت ، بی نهایت رنگ میبازد و باز بینهایت است
    در اوج... ، صفر در انتظار روز ِ"آمدن ثنا با آمدن تو " و آنگاه یک شدن .
    -----------------------------------------
    برای " او " نوشت :

    " او " خود زیبایی شب یلداست پس هست با تو با...

    پاسخحذف
  10. اندكي صبـــر
    سحر نزديك است
    ؟

    پاسخحذف
  11. شب یلدا رفتیم سینما! فقط ما دو نفر تو سالن بودیم. از آقای چراغ قوه پرسیدم چرا انقدر خلوته؟ گفت:" شب یلدا بلند شدی اومدی سینما فکر کردی همه مثل خوت اند" تازه یادم اومد! شب یلدا!

    پاسخحذف