۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

سالگرد ِ يك جسد



به سالگردي نزديگ مي شوم كه انگار بوي مرگ مي دهد ، بوي مدفون شدن
بوي تعفن
بوي رنگ پريدگي هاي غم
شايد حتي بوي اسهال خوني
امروز احساس مي كنم چقدر بينوا خواهم ماند ، چه بي تكيه گاه
و نخواهم بخشيد مسبب ِ اين تنهايي را
*
بانو نوشت : حالم خيلي بده ، كاش مي دونستم چي شده توي زندگيم چه خبره ، چي غلطه ! شايد اساسا آفرينشم غلطه !!
براي "تو" نوشت : دوستت دارم حتي اگر باور نكني
براي "او" نوشت : از " او" ، خاطراتت ، نامت ، يادت ، همه ي سلول سلول وجودت بيزارم
از زبان حلقه نوشت : من را ترك نكن بگذار زينت دستانت باشم
نصيحت نوشت: حتي گاهي آغوشي كه توشي باورت نداره

هيـــــــــــچ

۱۰ نظر:

  1. سالگرد ها تکرار خاطره ها هستند... سالگردهای خوب...خاطره های خوب...سالگرد های بد...خاطره های بد...
    سالگرد ها می گردند...می گردند... می گردند...تا خوب که کهنه شدند و خاک رویشان نشست... کم کم فراموش می شوند... اما ...
    (باقی ش مشخصه دیگه)
    -------------------------------------
    اساس آفرینش درسته ...مشکل از جای دیگه ست :D

    پاسخحذف
  2. سالگرد . . . !
    یادت میندازه که چند ساله با یادش ، بی خودش داری ثانیه هاتو سپری میکنی
    چقدر خاطراتم خاک گرفته ، شاید با نوشتت یه دستی به سر و روشون بکشم ;)

    پاسخحذف
  3. عزیزم چی شده؟
    چرا پریشونی؟
    اگر او به تو شک کرد مهم نیست مهم اینه که تو پابند بودی مهم اینه که احساست پاک بوده پس مهم تو هستی و احساسی که داشته ایی بدون هیچ ناباری
    از این لذت ببر حتی اگر او تورا باور نداشته باشد باورش را برگردان به او ثابت کن اشتباه کرده

    پاسخحذف
  4. ببین عزیزم تو داری اشتباه میکنیا تو الان بگو درس کجات سوخته تا عموت ببینه میتونه کاری برات بکنه در هر صورت بنده میتونم شم رو با اغوش باز بپذیرم بیا بیا بغل عمو

    پاسخحذف
  5. آدرس جديد وبلاگ پاك نويس
    http://www.paknewis3.blogspot.com/

    پاسخحذف
  6. شما به من پیوستید !
    اگه دوست داشتید ، منم به خودتون بپیوندونید !!
    http://katibesabz.blogfa.com

    پاسخحذف
  7. چیزی نوشتم که الان اینجا نیست
    چیزی که شاید پاک شده!!

    این ها همش یه اتفاق پاک شدن
    نموندن، رفتن!!
    واقعاً حال به هم زنه
    اما یک دقیقه که میگذره می بینی بد هم نیس!

    (((پا وروقی این که یک چند بیتی شعر نوشتم ارسال نظر رو زدم پرید ننوشت و این رو نوشتم که دو جانبه است!))

    پاسخحذف
  8. میدونی سارا ، من زیاد در جریان کارهات نبودم ، اما دورادور همیشه دوستت دارم و دوست ندارم ناراحتیت رو ببینم . میگذره . خودت رو اذیت نکن . انقدر از این سالگرد ها گذروندیم . کم کم پوستت کلفت میشه . تو مشکلت اینه که مثل اکثر دخترهای دیگه خیلی رویایی فکر میکنی ، فکر میکنی همه چیز باید همون دفعه اول خوب باشه ، تا یه زمینی میخوری داد و بیدار راه میندازی و دوست دارانت رو ناراحت میکنی . میگذره عمو جون . باور کن میگذره .



    با درود و سپاس فراوان : شهرام

    پاسخحذف
  9. یکی رو دیدم که از اسهال خونی حالش بهم می خورد
    حتی به آوردن اسمش هم حساسیت داشت
    چه برسه به بوی آن...

    پاسخحذف