۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

هم خوابه



ديشب هم خوابه ام رفته بود
باكرگي ام درد چندش آور طهارتي است كه از دست خواهد رفت
و ابليس خواهد مرد در من
هم خوابه ام امشب رفته
و من تنهايم
*
بانو نوشت:دلم پر است ، نزديك نشويد ، لبريز مي شوم ......... كلافگي و خستگي و فشار كاري وقتي واسه نوشتن واسم نذاشته اما عهد كرده ام بيشتر قلم برانم بر كاغذ.
دوست نوشت‌: فاحشه ي باكره را مسدود كرده اند ، كجا فرياد زند درد هايش را ؟
چرا نوشت : چرا هنوز خيلي ها فرق مينيمال و داستانك را نمي دانند ، ترجمه هاي ناهمگن !!
انزجار نوشت : از خبرگزاري فارس بيزارم با اين ديد شهوت پرستانه و منحرفشان !! ايستگاه اتوبوس وليعصر! نماد فراماسونري!!!!!!!
شازده كوچولو نوشت : آدم وقتی اجازه داد اهلیش کنن، بفهمی نفهمی خودش رو به این خطر انداخته که کارش به گریه کردن بکشه.

۳ نظر: