۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

آدم برفی من بمان



امروز پس از مدت ها دانه هاي ريز برف نويد آمدنت را دادند.
يك سالي است كه به انتظارت نشسته ام
و ساخت آدم برفي كوچكي سهم من يك ساعت پس از بارش اين برف
و همان روز كه تو را ساختم شيفته ات شدم
تو مي گفتي :
برف كه مي آيد آدم ها دو دسته مي شوند
بعضي ها تنها تر از تنها مي شوند ...تنها قدم مي زنند ، تنها رد پا مي گذارند و تنها مي روند
و برخي ديگر مهربان تر...با آغوشي گشوده تر .... وحرارت عشقشان برف ها را ذوب مي كند.
آدم برفي عزيز برف هاي روي تنت را مي تكانم گويي برفي شده اي
تو خوبي....خوب تر از همه ي آدم برفي هايي كه دور و برم ديدم حتي خوب تر از همه ي آدم برفي هاي دنيا....چون تو آدم برفي مني
او شال گردنش را به آدم برفي هديه مي كند و من قلبم را ....من خون گرم به رگ هاي آدم برفي خواهم رساند تا بفهمد با حرارت عشق آب شدن با حرارت آفتاب مرده ي زمستان تفاوت دارد.
آدم برفي ام قلب من براي تو مي تپد و هر شب روياهاي برفي مي بينم.
فرداي آن روز برفي ...بي او
چيزي كه از آدم برفي ديروزم به جا مانده تنها هويجي او يك شال گردن و چند دكمه
بي خداحافظي كجا؟.....قلبم را كجا ....سكوت مي كنم ....او يادم داد سكوت كنم.
آنان مي گفتند مرحوم شده اي
اما من مي دانم كه رفتي اما باز خواهي گشت ...دستان يخ زده ام اين را به من فهماندند.
بيچاره آدم برفي كه برف هايش زود آب مي شود
و به طعنه مي گويد : خوشبختم
و حيف آب تو را برد
زمستان كه بيايد تو باز مي گردي از سفر فصل ها و باز تو را در آغوش مي كشم...باز راز دل باتو مي گويم
"آدم برفي ام دوستت دارم."
*
پي نوشت :
آدم برفي خسيس بود
تا ميانه ي تابستان ماند
قلب گداخته ي من
درونش مي تپيد و پنهان بود و
او عاشقانه مقاومت مي كرد.
دلخور نوشت: يه عده بايد ياد بگيرن خفه شدن خيلي خوبه !
بانو نوشت :.... چي بگم به تو كه فقط نام ِ عاشق رو يدك مي كشي!

۱۲ نظر:

  1. اگر تنهایی بمانند برف است من یک آدم برفی ام... برف ها را از شانه ام نتکان!
    ...آب می شوم
    قلبت را به من هدیه بده تا ذوب شوم در حضورت
    ...........................
    دوستانه نوشت: سارا عزیزم تو خودتو ناراحت نکن ;)

    پاسخحذف
  2. برف می بارد
    هوا سرد است
    من تنها هستم

    من ، تنهایی ، برف

    شروع به ساختن آدم برفی کردم
    مرحله به مرحله
    با برف های فشرده شده حرف میزدم
    گلوله میکردم و آدم برفی ام را کامل میکردم
    دانه های برف از آسمان برای یکپارچه شدن به سمت من می آمدند
    من با دستهای سرخ شده از سرما و با زبان سرخم از گرما به آدم برفی ام جان می دادم
    .
    .
    .
    آدم برفی روبرویم ایستاد
    به من خیره شد و با عصبانیت عجیبی نگاه میکرد
    حرفهای نگاهش برای من آشنا بود
    چرا ... چرا ؟
    چرا به من جان دادی؟
    چرا بدون خواست من ، مرا به این دنیایی سرد آوردی؟

    همان سوالهای که هزاران بار پرسیده بودم

    چرا؟

    پاسخحذف
  3. آدم برفی ِ قشنگ من
    بخند
    مرا پیش از تو آب بُرد
    سالها پیش از آنکه تو بباری !

    پاسخحذف
  4. خوب نوشتی
    خیلی خوب نوشتی
    ساکت شدم
    واقعا الان ساکت شدم


    . . .

    پاسخحذف
  5. مریم - کافه سیاه و سفید۱۰ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۵:۱۴

    این زمستون که خیلی گرم بود ولی من یه روز که رفتم کوه و اونجا برف بود فقط کلی برف بازی کردم با اینکه خیلی اینجا برف نیومده !!! چقدر این موهبت الهی قشنگه ولی عجیبه برف هم گاهی برای اون آدمای که حتی برف براشون مفهومی نداره ! مرفحین بی درد:D

    پاسخحذف
  6. مریم - کافه سیاه و سفید۱۰ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۵:۱۷

    این زمستون که خیلی گرم بود ولی من یه روز که رفتم کوه و اونجا برف بود فقط کلی برف بازی کردم با اینکه خیلی اینجا برف نیومده !!! چقدر این موهبت الهی قشنگه ولی عجیبه برف هم گاهی برای اون آدمای که حتی برف براشون مفهومی نداره ! مرفحین بی درد:D

    پاسخحذف
  7. تنها آدم برفی که من باهاش عاشقانه بازی کردم همونی بود که سالها پیش با ذوق و شوق همراه برادرم ساختم و به لحظه لحظه بوجود آمدنش جون دادم چون با هر تکه ی برف نفس کشیدم....

    و حالا که برادرم نیس... برف هم نیس... آدم برفی هم نیس

    قشنگ بود سارا جونم

    پاسخحذف
  8. درخت ، شاهکار بی ادعای خاک .
    برف ، فرود اعجاب انگیز ابر .
    و طوفان ، جنون خشم زده درون .
    آری طبیعت سخنگوی صادق پدیده ها

    پاسخحذف
  9. آدم برفی دوباره از سفر فصل ها بر می گردد زیباتر از همیشه.
    بسیار زیبا بود.

    پ.ن:یاد اون آدم برفی افتادم که درست کردیم و باهاش عکس گرفتیم :) :پی

    پاسخحذف
  10. بــــــــــــانوووو
    بانوووو
    بانوو
    بانووو
    بانووو
    بانوی شرقیییی
    چهه ذوقییی کردم پیدات کردممم



    من فدای تو دست نوشته هاتم می شمممم
    آدم برفی می خوایی ؟
    بیا جامون عوض
    من دیگه طاقت ندارمممم

    پاسخحذف
  11. آدم برفي قشنگه
    لپ هاش خوش آب و رنگه
    چترش چه رنگارنگه
    دو تا چشم هاش سياهه
    هويج روي دماغش
    سطل اش جاي كلاهش
    شالگردني او داره
    خيلي خيلي قشنگه
    كاشكي دوباره بياد
    بارون و برف بياره

    پاسخحذف