۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

قاتل



به اتاق كارم مي آيند...
قلمم را بر دست مي گيرند ....
و
كاغذ سفيد زندگي ام را خط خطي مي كنند
نوشته ها وآدم ها وحسم را خط مي زنند
*
احساساتم بر شعر روانه و از قلبم مي تپد
قلم را بر مي دارند و
بر قلبم مي كوبند....
.
.
.
بر مزارم جوانه اي خواهد روئيد !
90.08.20
*
بانو نوشت : اون آدمايي كه لياقت صندليشونو ندارن ، فراموش كردن گاهي بايد از غرور دست بردارند ...
اين دنياي كثيف و اين ذهن هاي منحرف حتي نمي گذارد خيال كنيم مي توانيم دوست بداريم
خيال كنيم مي توانيم دستانمان را دور هم حلقه كنيم و كارهاي بزرگ بكنيم
بوسه مي زنم بر لبان آدمك هاي خيالم ، مي دانم دفتر شعرم را هم پاره كني ، لبانم طلب بوسه اي ديگر مي كند در رويا ....
" براي كشتن من ... يه ارتش كمه "
پي نوشت : در راستاي تحريك آقايون از شعر " بوسه "
تگ نوشت : امروز 11/11/11 ِ :دي ...اينم بلاگ نويسي من تو اين روز : 11elevenlive#

۱ نظر:

  1. شاه صنم
    زیبا صنم
    بوسه زنم دستهای تو

    ابریشم قیمت نداره
    حیف از اون موهای تو
    حیف از اون موهای تو...
    kian

    پاسخحذف