۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

چكه ....



باز قطره قطره
چكه چكه
مي بارد اشك هايش
از آسمان
" تو" كفش هايت را مي پوشاني مبادا
هم رنگ خاك شوند
و من دستانم را باز مي كنم
.
او براي خوشبختي ما مي گريد ....
*
بانو نوشت: خوشحالم باز روزهاي باروني ..حال ِ منو خوب مي كنن ...باز نم گرفته خاك كوچه و دلم اما پرسه مي زند در باد و باران
خستگي نوشت : فشاري كاري داره خفه ام مي كنه ، تحملم داره تموم مي شه ، اميدوارم روزاي خوبي بشن آخراي ماه ...
نيمه نوشت : چرا 15 ام نمي آيد ؟!؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر