۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

لبخند



اي خلاصه ي خوبي هايم
لبخندي زدي
نيم نگاهي كردي
و
آرام سر تكان دادي
نمي دانم نشان تائيد بود يا تكذيب
نمي دانم خنده ات از سر شوق بود يا خشم
اما
نگاهت بي سبب بي معنا بود
*
بانوي غم
88.04.10

۹ نظر:

  1. ***

    می گم عزت و ذلت دست خداست !!!

    بازم اول !!!










    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  2. ***



    لذت تردید و فضیلت ندانستن را چه کسی درک کرده است ؟






    ***
    Elham
    ***

    پاسخحذف
  3. جایی خوندم :
    "نمی توانی در یک لحظه هم بخندی و هم سنگدل باشی"

    البته از نظر من همیشه استثنا وجود داره

    پاسخحذف
  4. پا در زنجیر ، قصه بی پایان

    آسمان از توست ، سهم من زندان

    کهنه رویایی ، خالی از شورم

    زاده در آتش ، زنده در گورم

    پاسخحذف
  5. ** نمي دانم نشان تائيد بود يا تكذيب ...
    تکذیب چه چیز ؟
    تکذیب این حس زیبای تازه متولد شده ؟

    ** نمي دانم خنده ات از سر شوق بود يا خشم ...
    خشم از چه کس ؟
    کسی که این حس زیبا را تقدیم کرده ؟

    ----------------------------------
    فوق العاده بود , باید بگم لبخندت با اینکه کوتاه بود ولی بر دل نشست .

    پاسخحذف
  6. آخر! D:

    میبینم که زدی تو خط مینی مالیستی واین حرفا! (:
    از شوخی گذشته این پست رو واقعا ً دوست داشتم. جذابیتش به کوتاه بودنشه. این پست ذاتا ً کوتاهه. میدونی... درمورد حسش حرف میزنم. درمورد «لحظه». اینو از تک تک کلمه هاش میشه فهمید. آفرین!

    پاسخحذف
  7. نگاهم كردي

    دلم لرزيد

    دستم ترسيد

    اشكم لغزيد

    نگاهم كردي

    من از خود رانده شدم

    به كدامين ديار شتافتم
    نميدانم

    نگاهم كردي

    سكوت كردي
    با تو صد خاطره ساختم
    از تو صد خاطره يافتم

    نگاهم كردي
    من....


    .
    .
    .
    امــــــــا تو فقط نگاهم كردي

    پاسخحذف