۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

عطرت



از آخرين همبستري ام زماني نمي گذرد
من و "تو" باز يكي شده ايم ...
-
وقت خواب من در بوي تو غرق مي شوم
و
صبح هنگام باز من مانده ام و آغوشي خالي و اتاقي پر از عطر ِ " تو "
*
بانو نوشت : كاش خستگي هايم را نوازش هايت از بين مي برد.
كلافه نوشت : از دست آدما خيلي كلافه ام ، رابطه هامو محدود مي كنم ، نمي فهمم چرا اسم خودشونو گذاشتن "دوست" بعد ي سر سوزن درك ندارن !
كار نوشت : ديگه اين فيلمبرداري هاي هر شب و اين دير رسيدن هاي شبانه به خونه نا برام نذاشته
تعجب نوشت : در كتيبه ات از عشق حرف زدي و من اين روزا سر درد دارم از بوي خيانت !

۱ نظر:

  1. سلام
    رفتن صبح داریم تا رفتن صبح .
    یه وقتی از ناچاری برای رسیدن به کاره
    یه وقتی از تنوع طلبی برای فرار
    خیلی جاها شکل عمل مهم نیست ، منظوری که پشتشه مهمه .
    در مورد خیامت هم چی بگم . خیانت فقط رفتن با یکی دیگه نیست ، بد تر از اون تهدید هر روز و هر شب به خیانته . مواظب خودت باش .


    با درود و سپاس فراوان : شهرام

    پاسخحذف