چشم هايم را امشب آرام تر از قبل مي بندم
امشب گويي شب ديگري است اما همه شب را شبي همچون گذشته مي پندارند....شبي چون هر شب مهتابي
اما امشب ، اين ماه است كه بيست سال به دور سرم چرخيده باز دوباره به طور اتفاقي بهار شد ، دوباره خيلي اتفاقي خرداد از راه رسيد فصلي ميان ارديبهشت زيبا و تير دوست داشتني
هنوز تنها نشسته ام در چار چوب ديوارهاي خيالم
بهار است، ماه باران هاي ناگهاني گويي چشمانم امشب باران گرفته است ......
ناگهاني ياد اولين تصورهاي ذهنيم مي افتم ...
چه كودك بودم روزگاري سال هاي كودكي به عادت ها عادت نداشتم و امروز وابسته ي عادت هايم و امروز كه پا به بيست و یک سالگي زندگي ام مي گذارم مي بينم چقدر به بودن عادت كرده ام .
چه زيادند اين تكرار ها و شايد كم نباشند وابستگي هايي كه ديگر وابستگي نيستند .
امروز يك روز ديگر به مرگ نزديكتر شده ام ، مرگي كه شايد در دهي دور دست كنار كلبه اي زيبا ، يا در اطاقكي آجري در شهري سيماني و زشت ...و چه فرقي مي كند؟ هــــــــــــــــــيـــــــــــچ
اولين روز بيست و یک سالگي ام آغاز مي شود ....پا به بيست و یک سالگي گذاشتم...
ساليان است چشم انتظار آمدنش بوده ام امشب هيچ صدايي برايم آهنگ تولد نمي خواند ، هيچ آشنايي از من نمي خواهد شمع هايم را فوت كنم....
تنهاي تنهايم امشب
شمع هايم آب شدند و هنوز شعله سو سو مي زند كاش مي شد امشب را تا به فردا شب در بستر رويا بمانم ، امشب خودم براي ميلاد تن خود جشني خواهم گرفت پر جمعيت خودم هستم و خودم و خودم
نامه ام را بار ديگر شروع مي كنم حال من خوب است ....... اما تو باور مكن .
دلتنگ نوشت : این روزها خیلی ها پیر شدنم رو تبریک گفتن ، خیلی ها که باید می گفتن هم یادشون رفت انگار .. خیلی ها هم کلا منو یادشون رفته !!
جالب نوشت : تو انگلیسی کلمه ی miss هم "بانو " معنی می شه هم " دلتنگی " ، من اما بانوی دلتنگم الآن .
تشکر نوشت : ممنونم از ستاره ی کم نوری که منو کنار ِ خودش تحمل می کنه :دی >> تولد یک عشق
امشب گويي شب ديگري است اما همه شب را شبي همچون گذشته مي پندارند....شبي چون هر شب مهتابي
اما امشب ، اين ماه است كه بيست سال به دور سرم چرخيده باز دوباره به طور اتفاقي بهار شد ، دوباره خيلي اتفاقي خرداد از راه رسيد فصلي ميان ارديبهشت زيبا و تير دوست داشتني
هنوز تنها نشسته ام در چار چوب ديوارهاي خيالم
بهار است، ماه باران هاي ناگهاني گويي چشمانم امشب باران گرفته است ......
ناگهاني ياد اولين تصورهاي ذهنيم مي افتم ...
چه كودك بودم روزگاري سال هاي كودكي به عادت ها عادت نداشتم و امروز وابسته ي عادت هايم و امروز كه پا به بيست و یک سالگي زندگي ام مي گذارم مي بينم چقدر به بودن عادت كرده ام .
چه زيادند اين تكرار ها و شايد كم نباشند وابستگي هايي كه ديگر وابستگي نيستند .
امروز يك روز ديگر به مرگ نزديكتر شده ام ، مرگي كه شايد در دهي دور دست كنار كلبه اي زيبا ، يا در اطاقكي آجري در شهري سيماني و زشت ...و چه فرقي مي كند؟ هــــــــــــــــــيـــــــــــچ
اولين روز بيست و یک سالگي ام آغاز مي شود ....پا به بيست و یک سالگي گذاشتم...
ساليان است چشم انتظار آمدنش بوده ام امشب هيچ صدايي برايم آهنگ تولد نمي خواند ، هيچ آشنايي از من نمي خواهد شمع هايم را فوت كنم....
تنهاي تنهايم امشب
شمع هايم آب شدند و هنوز شعله سو سو مي زند كاش مي شد امشب را تا به فردا شب در بستر رويا بمانم ، امشب خودم براي ميلاد تن خود جشني خواهم گرفت پر جمعيت خودم هستم و خودم و خودم
نامه ام را بار ديگر شروع مي كنم حال من خوب است ....... اما تو باور مكن .
دلتنگ نوشت : این روزها خیلی ها پیر شدنم رو تبریک گفتن ، خیلی ها که باید می گفتن هم یادشون رفت انگار .. خیلی ها هم کلا منو یادشون رفته !!
جالب نوشت : تو انگلیسی کلمه ی miss هم "بانو " معنی می شه هم " دلتنگی " ، من اما بانوی دلتنگم الآن .
تشکر نوشت : ممنونم از ستاره ی کم نوری که منو کنار ِ خودش تحمل می کنه :دی >> تولد یک عشق
الان اینجا فقط یه چیزی برام مهمِ اون هم اینِ ِکه روز تولدتِ...
پاسخحذفپس تولدت مبارک!:):)
happy birth day :)
ببخشید به زبون دیگه بلد نبودم بنویسم وگرنه مینوشتم!
بازم تولدت مبارک!
به چه قسم بخورم که ایمان داری جز عشق ، تو اگر نبودی زندگی جور دیگر بود ... نه برای من ... نه برای ما ... برای دنیا ... قسم به عشق !
پاسخحذف------------------------------------------------
تولد یگانه عشق زندگیم مبارک باشه :
http://setareyekamnoor.blogspot.com/2010/06/blog-post.html
میلاد، اگر نه چنان بزرگ، شاید چنان کوچک که راه غم را بر رویمان میبندد و فریاد خواستن را برایمان باقی میگذارد!
پاسخحذفبودنت کنار ستاره، هر چند هم کم نور، نعمتی است که تا سالها باید شکرانه اش را به جای آوری!
با تاخیر، زادروز، بی سوز!
میلاد، پر یاد
قلبتان تپنده برای هم و روحتان آرام
تولدت مبارک
پاسخحذف***
پاسخحذفسلام سارای عزیزم
می دونم که دیر رسیدم ولی به قول این یارو راهنمایی و رانندگی " دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است " . مخصوصا که من دلیلم موجهه !!! تازه دیروز اومدم خونه !
دلم برای دست نوشته هات تنگ شده بود !
منم همیشه شب تولدم دلم می گیره .
.................
تولدت مبارک
امیدوارم قشنگترین روزها رو از درخت زندگی بچینی و پاییز در برابر استقامتت زمستان شه و زمستان در برابر صبرت بهار و بهار در برابر محبتت ماندگار ...
***
Elham
***
"شادی" های زندگیت روز افزون بانوی "غم"
پاسخحذفببینم تو 120 سالگیت چیکار میکنی !؟
salam
پاسخحذفman az blogspot be onvane ye manbae ax ke mitunestam axamo bezaram tu va enteghal bedam be webloge aslim estefade mikardam
ama ye modate ke nemitunam varede modiriyatesh besham
mikhastam bebinam kolie?
akhe vasam email umade ke iran dge tavasote in saport nemishe
mamnun saraye aziz
www.shahrestani0098.blogspot.com
سلام گلم
پاسخحذفاینگونه تصور نکن تو یک سال با تجربه تر شدی بزرگ تر شدی خانوم تر شدی.
یک سال به موفقیت نزدیک تر شدی
چون یاد گرفتی و تجربه به دست آوردی که چه کارهایی درست نیست و چه کارهایی درسته پس از بدی ها دوری میکنی و به خوبی ها بیشتر نزدیک میشی.
در هر صورت تولدت مبارک.