به ديدنت مي آيم تا ياسهاي خانه ات را به تماشاي سکوت شبانه هايم ،مهمان کنم
که با نفس ِ تو ،لمس تپش هاي عشق ،خواستني تر است.
شکوه نخواهم کرد؛؛ نه از نا مردمي ها و نه از گم شدن ها.
مي خواهم برايت از تولدي دوباره بگويم.
از طلوعي که به هيچ غروبي پيوند نخواهد خورد.
مي خواهم نشاني سبز ترين باغ را در گوش تو زمزمه کنم
و تو قول مي دهي که اين راز بزرگ بين حس من و ذهن تو مي ماند.
*
حس نوشت : رقصم گرفته بود...مثل درختكي در باد / آنجا كسي نبود غير از من و خيال و تنـــــهـــــــــــــــايي
نصيحت نوشت : قلكت را آنقدر بايد از عاطفه لبريز كني ، كه اگر روزگاري افتاد و شــــــــــكست ... همه جا را پر كند عطر ِ " او "
بانو نوشت : خسته ام اما اميدوار ، مي دانم چون مي خواهم ، مي توانم!
تبليغات نوشت : تماشاچي محكوم به اعدام >> به زودي در سراسر ِ ايران :وينك ( اعتماد به نفس و داريد !)
اگه این سبزترین باغ هست، منم بهت قولی که میخوای رو میدم تا بهم بگی. خیلی دنبالش می گردم.
پاسخحذفخستگی تو این روزا طبیعیه، اما امیدواریت و اعتمادت ستودنیه، چون این روزا طبیعی نیست.
اگه «تماشاچی محکوم به اعدام» همون کتاب نوشته ماتئی ویسنییک هست، عاشق این جمله اشم:
این مغز پوک است و در آن شکها و ترسها و پستیها وول میخورند ... این مغز انباریست مملو از تمام شرارتها و نقصهای انسانی ...
اما به زودی در سراسر ایرانشو نفهمیدم!
حس نوشتت رو دوست داشتم بانو
پاسخحذف:-)
قاصی فدات شه
چقدر خوب که چون می دانی می خواهی می توانی
پاسخحذفچرا به قلک تشبیه کردیش ، مشبه و مشبه به رو درست متوجه نشدم ، اما قسمت دومش خیلی قشنگ بود خیلی ، کلا انگار خیلی وقت پیش حسش کرده بودم ، خیلی سخت بود
و تو قول مي دهي که اين راز بزرگ بين حس من و ذهن تو مي ماند.
پاسخحذفمثل همیشه از نوشته و حست لذت بردم
عشق ... عشق
پاسخحذفچقدر راحت از این لغت (به قول خودتون"مقدس") استفاده میکنی.
بعضی وقت ها شنیدن بعضی چیزا دلمو میزنه ، حالم خراب میکنه.
وَ...
_____________________
امیدوارم فکر بدی از این حرف نکنی.
ولی هر چیزی یه اندازه داره.
اوه!!!!!وای خدای من یعنی قراره نمایشنامه ی "تماشاچی محکوم به اعدام" واقعا اجرا بشه؟؟؟جدی میگین؟؟
پاسخحذفوای خدای من یعنی ممکنه که من این افتخار رو داشته باشم که این نمایش رو ببینم؟؟؟؟
میشه اطلاعات دقیق تری از زمان و مکان اجرای نمایش بدین؟؟؟؟؟ممنون میشم!
اوه!!!وای هنوزم باورم نمیشه!!!!!!!
مي خواهم برايت از تولدي دوباره بگويم.
پاسخحذفاز طلوعي که به هيچ غروبي پيوند نخواهد خورد
taghiro mishe az matnet ehsas kard,chizi ke hadeaghal bara man kheyli khoshhal koanande bud,
omidvari be ayande ,va shayad negahe mosbat be etefaghat ke shayad zaheran khub ham nabashan!
eteghad be in ke ayandaro to misazi!
dust daram ba 1 jomleye ziba az khodet shuru konam va ba yeki dge tamum:
خسته ام اما اميدوار ، مي دانم چون مي خواهم ، مي توانم!
به سراغ او اگر می روید ! چه نرم و آهسته بروید ، چه هرجوره دیگری ، لطفا وقت قبلی بگیرید که برایه تولدی دوباره و زایمان یا کلاس رقص و از این حرفا آمادگی کافی داشته باشد ... حالا این نمایشنامه قراره کی اجرای نهایی بشه ؟
پاسخحذفاین نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پاسخحذفچقدر خوبه که یکی باشه که آدم بتونه براش احساساتی بشه ، حتی اگه خیلی هم دور باشه . بعد از یه سنی دیگه نه نسبت به هیچ آدمی و نه نسبت به هیچ غذایی و نه حتی هیچ جایی دیگه احساساتی نمیشی . همه چیز عادی میشه . حتی ازدواج و عشق و چلوکباب . نمیدونم چرا؟ ولی خیلی خوبه که هنوز روحیه داری . راستی رقصیدی؟ چه رقصی؟ میخوام یه دور برم آموزش رقص آذری . از اینها که پاهای آدم دیده نمیشه
پاسخحذفبا درود و سپاس فراوان : شهرام
@ XERXES :
پاسخحذفبا همه ي احترامي كه به آزادي بيان دارم ، ازتون خواهشمندم به هيچ عنوان در وبلاگ شخصي من تبليغ ِ لينك هاي اينچنيني نكنيد. در غير اينصورت ناچار به برخورد خواهم شد .
@ شهرام: نه رقص هاي پر هيجان و شلوغ دوست ندارم، ترجيح مي دم والس برقصم :دي
@ خاك : تابستون ، به زودي ِ نه چندان دور، حتما خبرت مي كنم، مرسي سر زدي
@شادي : عزيزم شما كه خودت آره ...وينك
@سعيد : گاهي وقتا مجبوري حستو با واژه اي مقدس مثل ع ش ق بيان كني
بانو این نصیحت نوشت رو باید با طلا نوشت. از اون مطالبی هست که فقط با تجربههای تلخ به دست میآد.
پاسخحذفاحسنت.
***
پاسخحذفچقدر دلم برای نوشته های زیات تنگ شده بود .
ایندفعه خیلی خوب بود ، امیدوار بود و امیدوار کرد !
( البته همیشه خوبه ! )
***
Elham
***
سلام ...
پاسخحذفای قامتت بلندتر از قامت بادبان ها
و فضای چشمانت...
گسترده تر از فضای آزادی...
تو زيباتری از همه ی کتاب ها که نوشته ام
از همه ی کتاب ها که به نوشتن شان می انديشم...
و از اشعاری که آمده اند...
و اشعاری که خواهند آمد...
منم شعر و شاعرانگی رو خیلی دوس دارم درست مثل عکس ...
خاطره عطرت در گوش زمان زمزمه میکنم
پاسخحذفاو هم تو را از یاد برده
بانو! «غم» را همراه نامت کردهای، ولی من بهوضوح میتوانم رایحهی خوش زندگی و بالیدن را در لابهلای این لغات و فاصلهها ببینم. برایت آرزوی موفقیت میکنم و منتظر دیدن پردههای بیشتری از آوای خوش دلات هستم.
پاسخحذفwww.iranianlosangeles.mihanblog.com
پاسخحذفin blog mane khoshhal misham bebinish man u ro to facebook ham add kardam
حرف هایت را دوست دارم که از پشت تک تک واژه هایت بوی باران تازه می آید ...
پاسخحذفآبی باشی
یا حق